سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت عشق جل جلاله
 

هر دو رستم باشد اما این کجا و آن کجا

{مسلمین در سال 14 هجرى پس از تسخیر ساحل چپ فرات، در محل قادسیه به سردارى سعد بن ابى وقاص، ایرانیان را که تحت فرمان رستم پسر فرخزاد بودند، شکستى سخت دادند و درفش کاویان، یعنى پرچم ملى ایرانیان را به غنیمت بردند. دو سال بعد، یعنى در سال 16 هجرى، مداین، پایتخت ساسانیان، به تصرف اعراب درآمد. اعراب طبق معمول به غارت پرداختند. به هریک از 60 هزار عربى که در این نبرد شرکت کردند، 12 هزار درهم رسید و از جمله غنایم این جنگ، فرش بزرگ جواهرنشان بود که آن را بهارستان مى‏خواندند. (تاریخ اجتماعی ایران. ج 2 . ص49)}

این، در حالی بوده است که ایران، ‌دارای یک پادشاهی و سیستم کشورداری منظم بوده است و لشکر مجزاداشته است. در حالی که اعراب (این لفظ را به کار می برم چون اعراب به اسم اسلام خیلی کارها کردند که اسلامی نبود و در واقع به اسم اسلام به کام اعراب بود) هنوز لشکری منظم و مجزا نداشته اند:

{تا اواخر خلافت ابوبکر، حمله به خاک ایران در نظر اعراب کارى خطرناک مى‏نمود ولى در دوره خلافت عمر یکى از امراى عرب نامه‏اى به او نوشت و او را از وضع آشفته ایران آگاه ساخت. عمر پس از تحقیق، پیشنهاد او را پذیرفت و مردم را به نماز جماعت دعوت کرد و در پایان نماز، مسلمین را به حمله و جنگ با ایرانیان تشویق کرد.» مردم او را به همراهى خود در این جنگ امیدوار کردند و او خوشوقت شد و با عقلاى قوم به مشاوره پرداخت. یاران او با آمدن عمر به میدان جنگ موافقت نکردند و گفتند: «بهتر آن است که تو بمانى و یکى از افراد صحابه را بفرستى و همواره او را تقویت نمایى و مراقب اوضاع باشى.» عمر نظر استوار یاران را پذیرفت و براى اعلام نظر جدید خود، بار دیگر مسلمین را فراخواند و به منبر رفت و خطاب به مردم گفت:

  «به حقیقت سوگند، قصد خودم آن بود که در این سفر با شما همراه باشم، لکن فرزانگان قوم مرا منصرف کردند.» سپس از مردم سؤال کرد که کدامیک از اصحاب را شایسته فرماندهى مى‏دانید.

در این هنگام نامه‏اى از سعد بن ابى وقاص به دست عمر رسید. همه حضار که از شایستگى سعد باخبر بودند، او را لایق این سمت معرفى کردند. عمر بیدرنگ سعد را احضار و به فرماندهى برگزید.(تاریخ اجتماعى ایران، ج‏2، ص: 47)}

ایرانیان که اصلا اعراب را قابل مقایسه با خود نمی دیدند، آنها را مسخره می کردند:

{سعد با سپاهیان خود رو به ایران آوردند و عمر تا چند فرسخ آنان را بدرقه کرد و سپس ضمن خطابه بار دیگر آنان را به جنگ تحریص، و با آنها وداع کرد و به مدینه بازگشت.

سعد به پیشروى خود ادامه داد و همواره از وضع خود و سپاهیان با نامه و پیام عمر را آگاه مى‏ساخت و عمر نیز او را با نیروهاى جدید کمک مى‏کرد. چون خبر پیشروى سعد و یارانش به ایران رسید، رستم فرخزاد را با سى‏هزار سپاه به جنگ او فرستادند. قبل از جنگ سفرایى بین طرفین مبادله شد. ایرانیان اعراب چادرنشین را که با سنان و شمشیر و کمان مجهز بودند، مسخره مى‏کردند.}

این را مقایسه کنید با دفاع مقدس هشت ساله خودمان.

دفاع مقدس

دورانی که تقریبا همه دنیا غیر از سوریه، با ما مخالف بود و یا ما را کمک نمی کرد و یا مخالفت هم داشت و به صدام انواع سلاح های شیمیایی و ... هدیه می دادند. در مقابل، ماباید حتی سیم خاردار را با التماس و به چند برابر قیمت از واسطه ها تهیه می کردیم. اما توانستیم هشت سال با دست خالی در مقابل همه دنیا ایستادگی کنیم.

دفاع مقدس

یادآوری می کنم که دولت ساسانی در مقابل اعراب، طی دوسال پایتختشان سقوط کرد!!

همین اعراب، در جنگ شش روزه مقابل رژیم صهیونیستی، شکست سختی خوردند.


جنگ شش روزه

جنگ شش روزه

اما همان رژیم، مقابل عده کمی بسیجی در جنگ سی و سه روزه، ابهتش فرو ریخت و آبرویش رفت.

نیروهای حزب الله

جنگ سی و سه روزه

اگر با کمی دقت بین این جنگ ها و این پیروزی ها و شکست ها مقایسه کنیم، به تاثیر اعتقاد، در اعمال پی خواهیم برد. در موارد شکست، ضعف اعتقاد موج می زند و در موارد پیروزی، قوت اعتقاد و طلب شهادت، نمایان است.

اگر ما توانستیم هشت سال با دست خالی در مقابل تمام دنیا بایستیم، بخاطر قوت اعتقادات ملت، شهادت طلبی و اطاعت از رهبری بود. اگر از این نقاط قوت نگهداری نکنیم، شکست قادسیه در راه است...

کسانی که اعتقادات این ملت را مورد تهاجم قرار داده اند، با تفکر ولایت مداری و شهادت طلبی مقابله می کنند و می خواهند که ایران، سراسر غربی شود، خواسته یا ناخواسته، شکست قادسیه را طلب کرده اند.

اگر رستم در نبرد قادسیه شکست خورد، و اگر رستم ها در دفاع مقدس، پیروز شدند، بخاطر تفاوت در اعتقاد، شهادت طلبی و رهبری مستحکم و شجاع بود.

در)مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏14، ص: 313) آمده است:

{اولین چیزى که اسلام از ایران گرفت، تشتت افکار و عقاید مذهبى بود و به جاى آن وحدت عقیده برقرار کرد. این کار براى اولین بار به وسیله اسلام در این مرزوبوم صورت گرفت. مردم شرق و غرب و شمال و جنوب این کشور که برخى سامى و برخى آریایى بودند و زبانها و عقاید گوناگون داشتند و تا آن وقت رابط میان آنها فقط زور و حکومت بود، براى اولین بار به یک فلسفه گرویدند. فکر واحد، آرمان واحد، ایده آل واحد پیدا کردند، احساسات برادرى میان آنها پیدا شد. هرچند این کار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت، ولى سرانجام صورت گرفت و از آن وقت تا کنون در حدود 98 درصد این مردم چنین‏اند. رژیم موبدى با اینکه تقریباً مساوى همین مدت بر ایران حکومت کرد و همواره مى‏کوشید وحدت عقیده بر اساس زردشتى‏گرى ایجاد کند موفق نشد، ولى اسلام با آنکه حکومت و سیطره سیاسى عرب پس از دو قرن از این کشور رخت بر بست، به حکم جاذبه معنوى و نیروى اقناعى که در محتواى خود این دین است در ایران و چندین کشور دیگر این توفیق را حاصل کرد.}

پس از حمله اعراب به ایران، تا سالها عملا کشور ایران وجود نداشت و ایران به ایالت های مختلفی تقسیم شده بود که بخش هایی از حکومت اعراب به حساب می آمد. تا اینکه شاه اسماعیل صفوی دوباره توانست کشور ایران را تشکیل دهد و با ترویج تفکر شیعی در این منطقه، بر یک اتحاد فکری مستحکمتر از گذشته تاکید نمود که امروز هم ما با همان اتحاد، در مقابل تمام دنیا ایستاده ایم.

بیایید بیش از این، مواظب این اتحادمان باشیم و اجازه ندهیم دشمنانمان به اسم ایران و عناوین دیگر، این اتحاد را از ما بگیرند. امروز تمام دستگاه های دنیای سلطه، تلاش می کنند با ترویج انواع مکتب ها از اباهه گری گرفته تا مسیحیت و عرفان های کاذب و ملی گرایی و غیره و غیره، این اتحاد فرهنگی را از ما بگیرند. چون با این اتحاد فرهنگی است که کلام ولی فقیه برش دارد و تا این باشد، به مملکت شما آسیبی نخواهد رسید.

 


[ یکشنبه 93/1/24 ] [ 11:42 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 51
کل بازدیدها: 334790





Powered by WebGozar