حضرت عشق جل جلاله |
توده مردم خصوصا در کشور ما که مطالعه بین مردم بسیار کم است، به راحتی به این سو و آن سو کشیده می شوند. گاهی به اسم مذهب و گاهی به اسم ملیت و گاهی به اسم مُد و ... در شب شام غریبان، یک شمع بازی اساسی به راه می افتد. اینکه چند شمع به دست بچه ها بدهند تا هم آنها سرگرم شوند و هم بزرگترها به عزاداریشان برسند کار بدی نیست(البته در صورتی که آنرا جزئی از دین به حساب نیاورند). اما متاسفانه این مساله کم کم به کاری تبدیل شده است که گویی یک عمل مستحبی است!! امشب تلوزیون عزاداری شام غریبان را که نشان می داد مرهای پنجاه ساله یک دستشان شمع بود و با دست دیگر سینه زنی می کردند! این که تلوزیون این تصویر را نشان دهد یک بحث است و اینکه مردم چنین کاری انجام دهند بحث دیگر. به نظر بنده تلوزیون ما بیشتر، یک دین عوامانه را ترویج می کند تا دینی عالمانه. البته این مشکل هم بازمی گردد به طلبه های عوام زده که تعدادی از جمعیت طلاب را تشکیل می دهند و مرحوم شهید مطهری هم از طلبه های عوام زده می نالیدند: {مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج24، ص: 498 روحانیت عوامزده ما چارهاى ندارد از این که آنگاه که مسئلهاى اجتماعى مىخواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحى و غیر اصولى برود و از مسائل اصولى صرفنظر کند، و یا طورى نسبت به این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تأسف علامت تأخّر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد. افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه کاملًا روشن مىشد که اسلام در هر عصر و زمانى واقعاً تازه است: لا تَفْنى غَرائِبُهُ وَ لا تَنْقَضى عَجائِبُهُ (نهجالبلاغه، خطبه 150: [غرائب آن تمام نمىشود و شگفتیهاى آن از بین نمىرود.])، معلوم مىشد که حتى عمیقترین سیستمهاى اجتماعى قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده رقابت کند. روحانیت عوامزده ما چارهاى ندارد از این که همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرّک، نفى را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است. حکومت عوام، منشأ رواج فراوان ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالابلند در جامعه روحانیت ما شده که در دنیا بىنظیر است. حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاحطلبان روحانیت ما را دلخون کرده و مىکند} خلاصه مطلب اینکه ای کاش مردم کمی به سطح مطالعاتشان بیافزایند. به یکی از بزگان گفته بودند که سطح سخنانتان را کمی پایینتر آورید تا مردم بفهمند، ایشان فرموده بود مردم سطح فهمشان را بالا بیاورند. [ جمعه 92/8/24 ] [ 4:30 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
گویند نخستین کس که به دیدار امام حسن آمد و بر آنچه پیش آمده بود اعتراض کرد و حضرت را به بازگشت به جنگ فراخواند حجر بن عدى بود که گفت" اى پسر رسول خدا دوست داشتم پیش از آنکه این اتفاق را ببینم مرده بودم، شما ما را از عدل و دادگرى به جور در آوردى و ما حقى را که در آن بودیم رها کردیم و به باطل در آمدیم که همواره از آن مىگریختیم و خود را خوار و زبون ساختیم و پستى را که شایسته ما نیست پذیرفتیم". سخن حجر بر امام حسن (ع) دشوار آمد و باو فرمود" من دیدم میل و رغبت بیشتر مردم بر صلح است و جنگ را خوش نمىدارند و دوست نمىدارم آنان را به کارى که ناخوش دارند مجبور کنم و براى این صلح کردم که شیعیان مخصوص ما از کشته شدن محفوظ بمانند و مصلحت دیدم این جنگها را به هنگام دیگرى موکول کنم و خداوند متعال را هر روز شانى است". گوید، حجر از حضور امام حسن بیرون آمد و با عبیدة بن عمرو نزد امام حسین رفتند و گفتند" اى ابا عبد الله، خوارى را در برابر عزت خریدید و چیز اندک را پذیرفتید و چیز فراوان را رها کردید، فقط امروز پیشنهاد ما را بپذیر و سپس تمام روزگار با ما مخالفت کن، حسن (ع) و عقیدهاش را درباره صلح رها کن، شیعیان خود را از مردم کوفه و دیگر نواحى جمع کن و من و این دوستم را به سرپرستى مقدمه لشکر بگمار تا بدون اینکه پسر هند متوجه باشد ناگاه او را با شمشیرها فروکوبیم" امام حسین فرمود" ما بیعت کرده و پیمان بستهایم و راهى براى شکستن بیعت ما نیست". از على بن محمد بن بشیر همدانى روایت شده که مىگفته است من و سفیان بن لیلى به مدینه رفتیم و آنجا بر امام حسن (ع) وارد شدیم، مسیب بن نجبة و عبد الله بن وداک تمیمى و سراج بن مالک خثعمى هم آنجا بودند، من گفتم سلام بر تو باد اى خوارکننده مؤمنان، فرمود سلام بر تو باد بنشین من خوارکننده مؤمنان نیستم بلکه عزیزکننده ایشانم، من از صلح خود با معاویه نیتى جز دور کردن کشتار از شما نداشتم که دیدم یاران من براى جنگ و پیکار سستى نشان مىدهند و به خدا سوگند اگر با کوهها و درختها هم به جنگ او مىرفتیم باز چارهیى از واگذارى این کار به او نبود. گوید از پیش او بیرون آمدیم و نزد امام حسین رفتیم و پاسخى را که امام حسن داده بود باو گفتیم فرمود ابو محمد راست و درست مىفرماید تا هنگامى که معاویه زنده است باید هر یک از شما خانهنشینى را انتخاب کنید. اخبار الطوال/ ترجمه، ص: 267 [ جمعه 92/8/24 ] [ 4:29 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
روضه خواندن، در مجالس مختلف، متفاوت است. جایی که شنونده روضه، محرم تا محرم با امام حسین ع انس دارد و آن هم در حد سینه زنی است، نه روضه و کسب معرفت، روضه خوانی در اینگونه مجالس، مقدمه خوانی فراوان می خواهد و مقداری کار، مشکل است. اما روضه خواندن در مجالسی که افراد، با امام حسین ع در طول سال انس دارند و مخصوصا اهل روضه و کسب معرفت در مورد ایشان هستند، همین که ذکر السلام علیک یا اباعبد الله به زبان آید، اشکها سرازیر می شود. اینکه عرض می کنم کسب معرفت، هنوز هم خیلی ها هستند که فقط برای سخنرانی و روضه محرم، به مجالس می روند. در برخی مجالس، همین که سخنرانی و روضه، تمام می شود و نوبت به مداح می رسد، با اینکه مداحی زبردست و معروف است، جمعیت زیادی که با همان سخنران و روضه اش، به هدفشان رسیده اند از مجلس بیرون می روند. متاسفانه اکثر مجالس کشور، به جای اینکه مکانی برای کسب معرفت و شناخت بهتر مباحث دینی باشد، به مداحی و سینه زنی محدود است و تقریبا پیشرفت معنوی خاصی در افراد ایجاد نمی کند و با عرض معذرت از محظر ارباب بی کفن، بیشتر به ورزش همگانی می ماند تا مجلسی برای یاد خدا و فرار از غفلتها. البته این مساله، تقصیر سخنران هم هست که خیلی اوقات سخنرانی ها بدون مطالعه کافی می باشد و صرفا مباحثی تکراری و کلیشه ای است. خدمت دوستانی که علاقه مند اند بتوانند راحت تر با امام حسین ع ارتباط برقرار کنند عرض می کنم، که باید سعی شود در طول سال با ایشان مرتبط بود. همیشه هم نیاز به مجلس ندارد. بلکه خوب است انسان خودش روضه خوان خودش باشد. با اشعار زیبا و پرمعنی و کتابهای معتبری همچون لهوف سید بن طاووس می توان به این هدف نائل شد. من کی أم ، خار گلستان تو یابن الزهرا زده ام دست به دامان تو یابن الزهرا همه از درد گریزند ، مرا دردی دِه که بُوَد در خور درمان تو یابن الزهرا سر به درگاه تو سودم ، ز تو خواهم چشمی که بُوَد یکسره گریان تو یابن الزهرا آب می نوشمُ و از سوز جگر می گویم به فدای لب عطشان تو یابن الزهرا
لهوف سیدبن طاووس را در اینترنت به راحتی می توان یافت. محتاج دعای دوستانیم
[ چهارشنبه 92/8/15 ] [ 7:29 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
ازعلی جنتی وزیر ارشاد نقل شده است که در مورد تک خوانی زن گفته است،این مساله بین همه فقها اتفاقی نیست. برخی می گویند در صورت داشتن مفسده،اشکال دارد» و با این جمله خواسته است که مساله کنسرتی که با تک خوانی زن اجرا شده است را توجیه کند. چند نکته در این مورد عرض می کنم: 1 . امیدواریم این نقل از ایشان، و بحث حضور ایشان در این کنسرت، و اصل اجرای چنین کنسرتی در جمهوری اسلامی و زمان ریاست جمهوری یک روحانی، دروغ و بازی رسانه ای استعمار باشد و واقعیت نداشته باشد! 2 . جناب جنتی! مگر باید در یک مساله،همه فقها اتفاق نظر داشته باشند که شما آنرا عمل کنید؟! در اینجور مسائل، معمولا حکومت، طبق نظر رهبری یا شورای نگهبان عمل می کند. مگر هرآنچه را که شورای نگهبان تصویب می کند یا نمی کند،اتفاقی است؟!! مگر به آن مسائل اتفاقی عمل می کنید؟! همین فاسده آوازه خوان را از نظر حجاب برانداز کنید! مگر حجاب اتفاقی و بلکه ضروری دین نیست؟!! گذشته از اینکه همانطور که خودتان هم گفته اید آن دسته از فقهایی که حرام نمی دانند،می گویند اگر مفسده داشته باشد حرام است. خب جوان های جامعه ما از دیدن چهره افسون شده و صدای شیطانی این فاسده، اگر به مفسده نمی افتند شما بفرمایید به چه حالی می افتند؟! نکد می خواهید بگویید در حالات عرفانی فرو می روند؟!! 3 . شما همه مشکلات فرهنگی مملکت را حل کردید و تمام شد،که به فکر افتادید جنجالی جدید علیه نظام درست کنید؟! جناب روحانی،این بود اعتدال؟! این کار را در دوره تندروهای اصلاحات هم انجام ندادند. شما که ادعای اعتدال داشتید! در آخر با عرض معذرت از دوستان، لینک کنسرت مذکور را می گذارم: https://www.youtube.com/watch?v=jobvfdEDjs4
[ جمعه 92/8/10 ] [ 7:38 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
احمدی نژاد که بود، آب قم شیرین شده بود البته شاید هم به این خاطر است که مردم قم، راه شهدا را ادامه دهند: [ جمعه 92/8/10 ] [ 6:51 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
سرود زیبای آمریکا، آمریکا، ننگ به نیرنگ تو را می توانید از اینجا به راحتی دانلود کنید. [ سه شنبه 92/8/7 ] [ 12:42 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
شهید مطهری در مقدمه کتاب داستان راستان نوشته اند: این داستانها هم براى «خواص» قابل استفاده است و هم براى «عوام»، ولى منظور از این نگارش تنها استفاده عوام است، زیرا تنها این طبقاتند که میلى به عدالت و انصاف و خضوعى در برابر حق و حقیقت در آنها موجود است و اگر با سخن حقى مواجه شوند حاضرند خود را باآن تطبیق دهند. صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیوارى بین طبقات کشیده شود و طبقهاى از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بىبهره بماند، ولى معمولا فساد از «خواص» شروع مىشود و به «عوام» سرایت مىکند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیدارى آنها آغاز مىشود و اجبارا «خواص» را به صلاح مىآورد، یعنى عادتا فساد از بالا به پایین مىریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت مىکند. روى همین اصل است که مىبینیم امیرالمؤمنین على علیه السلام در تعلیمات عالیه خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه» و «خاصه» تقسیم مىکند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدى مىکند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار مىدهد. در دستور حکومتى که به نام مالک اشتر نخعى مرقوم داشته مىنویسد: «براى والى هیچ کس پرخرجتر در هنگام سستى، کم کمکتر در هنگام سختى، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقعتر، ناسپاستر، عذرناپذیرتر، کم طاقتتر در شداید از «خاصه» نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزى مسلمین و مایه پیروزى بر دشمن «عامه» مىباشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.». این، فکر غلطى است از یک عده طرفداران اصلاح که هروقت در فکر یک کار اصلاحى مىافتند، «زعماء» هر صنف را در نظر مىگیرند و آن قلههاى مرتفع در نظرشان مجسم مىشود و مىخواهند از آن ارتفاعات منیع شروع کنند. تجربه نشان داده که معمولا کارهایى که از ناحیه آن قلههاى رفیع آغاز شده و در نظرها مفید مىنماید، بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحى داشته باشد، جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد. از ذکر این نکته نیز نمىتوانم صرف نظر کنم که، در مدتى که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم، بعضى از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندى این کتاب، از اینکه من کارهاى به عقیده آنها مهمتر و لازمتر خود را موقتا کنار گذاشته و به این کار پرداختهام، اظهار تأسف مىکردند و ملامتم مىنمودند که چرا چندین تألیف علمى مهم را در رشتههاى مختلف به یک سو گذاشتهام و به چنین کار سادهاى پرداختهام. حتى بعضى پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیدهاى پس لااقل به نام خودت منتشر نکن! من گفتم چرا؟ مگر چه عیبى دارد؟ گفتند اثرى که به نام تو منتشر مىشود لااقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد، این کار براى تو کوچک است. گفتم مقیاس کوچکى و بزرگى چیست؟ معلوم شد مقیاس بزرگى و کوچکى کار در نظر این آقایان مشکلى و سادگى آن است و کارى به اهمیت و بزرگى و کوچکى نتیجه کار ندارند؛ هر کارى که مشکل است بزرگ است و هر کارى که ساده است کوچک. اگر این منطق و این طرز تفکر مربوط به یک نفر یا چند نفر مىبود، من در اینجا از آن نام نمىبردم. متأسفانه این طرز تفکر- که جز یک بیمارى اجتماعى و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامى چیز دیگرى نیست- در اجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده. چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشهاى نیفکنده است؟. به همین دلیل است که ما امروز از لحاظ کتب مفید و مخصوصا کتب دینى و مذهبى سودمند، بیش از اندازه فقیریم. هر مدعى فضلى حاضر است ده سال یا بیشتر صرف وقت کند و یک رطب و یابس به هم ببافد و به عنوان یک اثر علمى، کتابى تألیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد، بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایدهاى باشد. اما از تألیف یک کتاب مفید، فقط به جرم اینکه ساده است و کسر شأن است، خوددارى مىکند. نتیجه همین است که آنچه بایسته و لازم است نوشته نمىشود و چیزهایى که زائد و بى مصرف است پشت سر یکدیگر چاپ و تألیف مىگردد. چه خوب گفته خواجه نصیرالدین طوسى: افسوس که آنچه برده ام باختنی است بشناخته ها تمام نشناختنی است برداشته ام هرآنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هرآنچه برداشتنی است عاقبة الامر در جواب آن آقایان گفتم: این پیشنهاد شما مرا متذکر یک بیمارى اجتماعى کرد، و نه تنها از تصمیم خود صرف نظر نمىکنم، بلکه در مقدمه کتاب از این پیشنهاد شما به عنوان یک بیمارى اجتماعى نام خواهم برد. بعد به این فکر افتادم که حتما همانطور که عدهاى کسر شأن خود مىدانند که کتابهاى ساده- هرچند مفید باشد- تألیف کنند، عدهاى هم خواهند بود که کسر شأن خود مىدانند که دستورها و حکمتهایى که از کتابهاى ساده درک مىکنند به کار ببندند!!. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج18، ص: 189
[ دوشنبه 92/8/6 ] [ 12:44 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
از آنجا که سفارتخانه آمریکا در آلمان، تلفن همراه صدر اعظم آلمان را شنود می کرده است،به ملت و دولت آلمان خصوصا جناب خانم مرکل، پیشنهاد می کنیم شما هم روز سیزده آبان که مصادف است با تسخیر لانه جاسوسی در ایران، به همراه ملت بصیر ایران که سالها پیش، دریافت که سفارتخانه های آمریکا، لانه های جاسوسی اند، به خیابان بیایید تا شاید کمی بتوانید اثبات کنید که نژادی آریایی دارید، اگرچه ملت ایران بمبهای شیمیایی اهدائی شما به صدام را فراموش نخواهد کرد!
[ شنبه 92/8/4 ] [ 6:31 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد بعد از آنکه سرداران سپاه ایران، به اصرار رستم، پهلوان ایرانی، برای جنگ نکردن با اعراب، رضایت ندادند و وارد جنگی شدند که در نهایت به شکست ایرانیان انجامید، تا قرنها دیگر کشوری به اسم ایران وجود نداشت تا اینکه شاه اسماعیل صفوی، از نو ایران را بنا کرد. او همچنین از نظر دینی، دینی را در ایران رواج داد که از طرفی با دین عربها تفاوتهایی داشت و از طرف دیگر، بسیار ظلم ستیز بود و از نظر اعتبار، مستقیما به خود پیامبر(ص) می رسید. بی تدبیری برخی سردمداران ایران، باعث شد که باز قسمت هایی از ایران جدا شود. ملت ایران با انقلاب خود در سال 57 و ایستادگی و تکیه اش بر فرهنگ غنی خود، توانسته است عزتمندی خود را به دست آورد که مخالفت سنگین سلطه گران جهان که می خواهند همه ملت ها بله قربان گوی آنها باشند، دلیل این مطلب می تواند باشد. هم اکنون ما ایرانیان با اکثریت شیعه، و با اقلیت های فراوان از قبیل سنی، زرتشتی، یهودی، مسیحی، و با زبان ها و فرهنگ های مختلف، از قبیل فارس، ترک، لر، کرد، بلوچ و... اگر بخواهیم کارمان به جایی نرسد که دوباره شاه اسماعیلی لازم باشد تا از نو ایران را بسازد، باید با هم متحد باشیم. باید تلاش کنیم فرهنگمان را حفظ کنیم و اینچنین باسرعت به سمت قبول فرهنگ بیگانه رفتن، چیزی از ایران و ایرانی باقی نخواهد گذاشت. باید بر علیه عقاید و فرهنگ یکدیگر با تمسخر و توهین حمله نکنیم.(هرکس آزاد است که دین خود را با منطق، ترویج کند. اما توهین و تمسخر فقط کینه و عداوت را به دنبال دارد و باعث اختلاف خواهد شد) باید موجبات ناراحتی یکدیگر را فراهم نسازیم. باید این همه هجمه بر علیه مملکت خود را ببینیم و با هم محربانتر باشیم. باید این سیل جک سازی ها که فرهنگ، اتحاد، مسئولین، وهمه چیز ما را هدف گرفته است را به سمت دشمنانمان باز گردانیم و به دشمنانمان بخندیم، نه به خودمان.(به جای خندیدن به ترک و لر و... به صهیونیست های ضد یهود بخندیم) باید ... اگر شیعه و سنی و زرتشتی و یهودی و مسیحی، بر علیه هم کار کنیم، به جایی خواهیم رسید که نه از شیعه خبری هست و نه سنی، نه زرتشی و نه یهودی و نه مسیحی و البته نه ایرانی. خلاصه که باید دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد
[ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 11:31 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |