حضرت عشق جل جلاله |
وقتی شب، سر مبارکت را بر بالش آرامش می گذاری، به این بیاندیش که آرامش موجود، در سایه تلاش جان بر کفان ولایت، در گوشه گوشه این کره خاکیست و مخلصانه دعایشان کن...
شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات [ یکشنبه 95/2/19 ] [ 10:19 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
حتما شما هم این استدلال حیوان مدارانه را شنیده اید که در پی اثبات این مطلب است که ثروتمند حق دارد به اندازه دارایی اش و بدون توجه به مسائل دیگر، خرج کند. انسان دارای دو بُعد خاکی و افلاکی است و به عبارت دیگر دو نحوه علایق در او وجود دارد. یکی آن دسته از علایق که با حیوان مشترک است و دیگری آنکه اختصاص به انسان دارد. زندگی بر اساس علایق حیوانی را می توان زندگی حیوان مدارانه نامید. سوال: اگر حقیر در آمد چند میلیونی داشته باشم و مثلا باجناغم درآمد یک میلیونی، آیا بنده این حق را دارم که به هر نحو بخواهم از دارایی ام استفاده کنم؟ آیا در این میان نباید به اطرافیانم نیز توجه داشته باشم؟ مثلا اگر باجناغم پراید دارد آیا بنده حق دارد ماشین آنچنانی سوار شوم؟ اگر باجناغ من هم دل نداشته باشد! آیا بچه او دل ندارد؟ اینکه یک ثروتمند در این امور بخواهد به همه جامعه نگاه کند شاید مقداری نشدنی باشد، اما آیا حداقل به اطرافیانش نباید توجه داشته باشد؟! آیا این حرف اشتباهی است که بگوییم اگر می خواهی ماشین آنچنانی سوار شوی، لازم است به باجناغت(اطرافیانت) نیز کمک کنی تا او نیز کمی به تو نزدک شود؟ دیگرانی که چنین ثروتی ندارند و چنین زندگی ثروتمندانه ای را می بینند آیا دچار مشکلات روحی و حتی بزه اجتماعی نمی شوند و اگر چنین شود آیا مسئولیتش بر عهده آن ثروتمندی که چنین خود نمایی کرده است نمی باشید؟ که البته می باشد! {پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد؛ کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مىشد؛ واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد.»(79/سوره قصص)} آنکه قائل به دارندگی و برازندگی است، علاقه رفاح طلبی و خودنمایی خویش را بر هر چیزی مقدم می دارد و آنکه در مقابل، با وجود دارایی، به پیرامون خود نیز توجه دارد انسانیت خویش را به علائق حیوانی نمی فروشد. البته این مساله در مورد مسئولین جامعه (که بسیار هم این مسائل را رعایت می کنند!!) درجه اهمیت بسیار بالاتری دارد. ساختمان های اداری و بانک های ما چرا باید تشریفاتی باشند و تجملات را ترویج کنند؟ آیا حکومتی را که مسئولینش در تجملات غوطه وراند را می توان اسلامی خواند؟! کجایند مردان بی ادعا؟!
[ سه شنبه 95/2/14 ] [ 9:59 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
آیا اگر به دنبال یک شغل مناسب و خانه و زندگی خوب باشیم، راهی غیر خدایی را برگزیده ایم و هدف گزاری زندگیمان غیر خدایی است؟ شاید در جوانی و نوجوانی، معنی این سخن را که زندگی تکرار نمی شود، به خوبی درک نمی کنیم. اما برخی، وقتی از سی سال بگذرند شاید با خود بیاندیشند که اگر مدت زیادی بخواهیم در این دنیا بمانیم، نصفش را گذرانده ایم؛ خب برای نصف دیگری که تکرار هم نمی شود راه خدایی بودن کدام است؟ آیا تا الان که به دنبال شغل و همسر و فرزند و ... بودیم راهی غیر خدایی داشتیم؟ تصور کنید در یک باغ پر از انواع درختان قدم می زنید و صدای دلنواز آب، آوای خوشِ نسیمی که در میان برگها می پیچد و موسیقی دلنوازی را به اجرا می گذارد و نغمه شعَف بر انگیز پرندگان، شما را به وجد می آورد. در این زمان می توانید دو گونه با خود بیاندیشید؛ یکی اینکه چه جای فرح بخشی است برای انجام برخی کارها(که حرام الهی است) و خلاصه جای فلان و فلان(نوشیدنی نجس) کم است! و دیگری اینکه از آرامش محیط، به آفریننده آرامش بخش بیاندیشید و از این نعمات الهی، به شکر او سرگرم شوید و با خود بگویید چه جای مناسبی برای برگزاری میهمانی های خدایی و پذیرایی از مومنین و ایتام و نیازمندان.
همه مراحل زندگی، همان باغ است و اینکه ما خدایی هستیم یا غیر خدایی، به نیت و هدف ما بستگی دارد که اینها آینده کاری ما را نیز مشخص می کنند؛ چرا که شخصی که دارای اهداف متعالی است به هر کاری دست نمی زند. بنابر این، ما آن زهدی که انسان را به گوشه نشینی و عزلت سفارش می کند قبول نداریم و فکر می کنیم زهد واقعی در کف زندگی محقق می شود. اصلا این زندگی است که میدان نبرد علایق و اهداف و نیت های خوب و بد است. تا در میدان زندگی نباشید اصلا بسیاری از رذائل و فضائل انسان، فضای بروز و ظهور نمیابند تا بتوان با آنها مقابله یا از آنها حمایت کرد. خلاصه اینکه زندگی خوب، در مقابل زندگی خدایی نیست؛ بلکه زندگی خوب همان زندگی خدایی است؛ و در یک کلام خدای متعال سعادت دنیا و آخرت ما را می خواهد؛ فقط باید توجه داشت که دنیا را برای دنیا نخواست؛ بلکه دنیا را برای آخرت طلب کرد و دنیا وسیله رسیدن به نعمات اخروی است. بنابر این تا قبل از سی سال هم اگر در این مسیر با هدف الهی قدم برداشته ایم، مسیرمان درست بوده و باید همین راه را ادامه داد و دقت داشت که روز به روز بر نیت های خوب و اهداف متعالی اصرار ورزید و متوجه بود تا ظواهر زندگی ما را از آن هدف متعالی منحرف نسازد. نکته مهم: البته منظورم از دنبال زندگی بودن، زندگی مرفح و تشریفاتی و... نبود که در مطلب بعد (دارندگی و برازندگی) به این خواهم پرداخت به لطف حق.
[ سه شنبه 95/2/14 ] [ 9:3 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
با توجه به اینکه خلافت هارون الرشید صد و هفتاد سال بعد از هجرت واقع شده بود، در آن دوران به ندرت فردی یافت می شد که پیامبر خدا(ص) را دیده باشد. ملازمان هارون در پی چنین شخصی بودند تا اینکه ... . حتما شما هم داستان معروف آن پیرمرد حریص و هارون الرشید را شنیده اید(در اینجا می توانید آنرا مطالعه بفرمایید). انسان وقتی کوچک است آرزو دارد زودتر بزرگ شود و مثل خواهر یا برادرش به مدرسه رود؛ وقتی به مدرسه رفت پس از چند سال، به بالادستهایش می نگرد و با آرزوی شغلهای خوب، زندگیش را هدفگذاری می کند. پس از یافتن شغل و مزدوج شدن، تا وقتی بچه ها کوچک هستند و خوش مزه، از همراهیشان لذت می برد؛ بچه ها که بزرگتر شدند و صاحب رای و همین که چند بار با او مخالفت کردند، آرزو می کند زودتر بزرگ شوند و پی زندگی خویش روند؛ پس از ازدواجِ بچه ها و چشیدن لذت نوه داری، با توجه به اینکه از نظر شغلی هم بازنشسته شده است، تازه به این فکر می افتد که حال وقت زندگی کردن است؛ غافل از اینکه اجل نزدیک است! و ناگهان بانگی بر آمد خواجه مرد! خدایا ما را از غافلان قرار مده؛ خدایا نکند آرزوها ما را از تو غافل سازند. درست است که باید برای زندگی برنامه داشت، اما هدف اصلی این برنامه باید خدای متعال و زندگی خدایی باشد و فقط در این صورت است که اگر به انتهای برنامه هم نرسیم باز انسان موفق محسوب می شویم. هرجای این برنامه که باشیم وقتی حضرت عزائیل علیه السلام به سراغمان آید، با آغوشی باز از ایشان استقبال می کنیم. احدی الحسنیَین اختصاص به میدان نبرد مسلحانه ندارد؛ که کل زندگی میدان نبردی است که جنگ مسلحانه گوشه ای از آن است.
این هم جمله ای هست که کمک می کند انسان عمق وجود خود را بشناسد [ یکشنبه 95/2/12 ] [ 8:37 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |