سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت عشق جل جلاله
 

 

انسان برای حرکت در مسیر زندگی نیاز به انگیزه دارد. از قوی ترین انگیزه ها، دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن است. بسیاری از انسان ها خیلی وقت ها برای دیده شدن تلاش می کنند. مخصوصا امروزه و با ابزار های ارتباطی جدید، دیده شدن راهکارهای پیچیده تری هم پیدا کرده است. تنها هدف خیلی ها برای ستاره سینما شدن، شهرت است! شاید یکی از دلایل این طلب شهرت هم، این باشد که گوسفندان به دنبال بزی می روند که در جلوی گله به عنوان اولین نفر از آب می پرد! جامعه، مخصوصا اگر مثل جامعه ما کم مطالعه باشد، پر است از انسان هایی که به دنبال بز گله حرکت می کنند! در چنین جامعه ای سلبریتی بودن خیلی مهم می شود. بگذریم که جامعه اهل مطالعه هم اگر اهل تفکر و اندیشه ورزی نباشد همین می شود. به هر حال(دلیلش این باشد یا غیر این) دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن برای انسان مساله جذابی است.

تاجایی که اذکاری هم برای عزیز شدن داریم

اما مشکل از جایی شروع می شود که انجام کار برای دیگران موجب از خود بیگانگی و تباه شدن می شود. از خود بیگانگی یعنی فاصله گرفتن انسان از حقیقتی که بر اساس آن خلق شده است، جدا شدن از آن خود واقعی و متمایل شدن به این سو و آن سو؛ چونان پشه هایی حزب باد که به هر سو وزد آنها را نیز با خود می برد! یک روز شلوار پاره مد می شود (که گدا و غیر گدا را نمی شود تشخیص داد!) و روزی موهایی اینجوری:

مده مگه چیه؟!

از خود بیگانگی اقسامی دارد فراوان، که در این نوشتار نمی گنجد. اما کاملا خلاصه به برخی موارد شایع آن که در اینجا به کار بحثمان می آید اشاره می کنیم: یکی از اقسام، از خود بیگانگی فرهنگی است که دو شکل دارد:

الف) خود را در دیگری دیدن و شخصیت زدگی که انسانی محو در دیگری می شود و نوعی خود باختگی در شخص ایجاد می شود و همه حرکات و سکنات انسان شبیه دیگری می شود. اینکه فرد، خود را در یک استاد، یک ورزشکار، یک بازیگر و ... می بیند. اینکه انسان عقل خود را کنار گذارد و هرچه مراد گفت یا عمل کرد گوش کند و تابع محض باشد. این بخش، هم شامل مرید بازی صوفیانه می شود و هم سلبریتی بازی احمقانه!

سلبریتی بازی احمقانه

ب) مورد دیگر، احساس حقارت است (خود کم بینی). انسان تا خودش را نسبت به دیگری کم ببیند، تابع او می شود. درباره فرعون، آیه 54 سوره زخرف می فرماید: او قومش را تحقیر کرد و از او اطاعت کردند.

از جمله اثرات از خود بیگانگی، اضطراب و بی معنایی در زندگی است. انسان برای فرار از این اضطراب، سراغ برنامه ای سرگرم کننده و پرکننده وقت می رود و گاها حتی مواد مخدر و ... تا وقت نکند توجه به آن خود اصیل داشته باشد. دست برداشتن از این عادات زشت و برنامه های صرفا سرگرم کننده، سخت است و سعی می کند هیچوقت به اینکه به یاد خود واقعی اش بیافتد فکر نکند و از آن فرار می کند و تمام وقت خودش را پر می کند و یک معنای پر کردن اوقات فراغت همین است! راهکارهایی که انسان ها ایجاد کرده اند تا به خود فکر نکنند را بشمارید فراوان است. با ایجاد نیازهای کاذب، آنقدر ما را دچار درگیری های ذهنی می کنند تا نتوانیم به خودمان فکر کنیم. این درگیری ذهنی در گذشته با ترویج تجملات و در نتیجه وام ها و قسط ها و... بود اما امروز با آمدن فضای مجازی تکمیل شده است. اگر با خویش خلوت کنیم و بیاندیشیم که ما اگر همه اموال و عناوین خوب را داشته باشیم باز احساس کمبود داریم و ما را راضی نمی کند چون از خودمان دور هستیم که در واقع از خدای خود دوریم، برنامه زندگی مان تغییر خواهد کرد. قرآن در آیه 15 سوره زمر، زیانکار واقعی را کسی می داند که وجود خودش را باخته باشد.

تا اینجا گفتیم از طرفی انسان دوست دارد دیده شود و مورد توجه دیگران واقع شود و از طرفی اگر این را ملاک راه خود سازد، دچار از خود بیگانگی می شود. اما راه حل چیست؟

مدتی است این بحث در فضای مجازی زیاد منتشر می شود که «برای خودت زندگی کن. خودت باش» و تعبیراتی از این قبیل. اما به نظر می رسد کلمه حقی است که اراده باطل از آن شده است! می گویید نه؛ بخوانید:

 در مبانی فکری مکتب های مختلف، شباهت های زیادی وجود دارد. اما نکته مهم در تفاوت های ریز و نکته های ظریفش است. این بسیار خوب است که انسان برده دیگری نشود و رفتارش را بر اساس خود باختگی و از خود بیگانگی رقم نزند. این راهی است که انبیاء به بشر نشان داده اند. بشری که می گفت بت می پرستم چون پدرانم پرستیده اند!(سوره زخرف/23) پیامبران گفتند خودتان باشید، اما خود واقعیتان؛ نه خود احساسی و تمایلات حیوانی. این نقطه تحول و بسیار مثبت و خوبی است که انسان تصمیم بگیرد خودش باشد، اما به شرطی که در تصمیم گیری ها، روحیات اخلاقی و نیکش را برتری دهد، نه احساسات و خود بینی هایش را و به عبارت دیگر خود الهی و فطری اش را برتری دهد، نه خود حیوانی را. این خیلی خوب است که انسان تصمیم بگیرد تقلید نکند، اما به این شرط که تصمیم بگیرد خودش تحقیق کند.

برخی مکاتب فلسفی مخصوصا اگزیستانسیالیسم، نیز اینگونه سخن می گویند که خودت باش و انسان، خودش خودش را می سازد و اگر بگوییم دارای حقیقتی پیشینی است آزادی اش را محدود کرده ایم و آن وقت است که زندگی توده ای و گله وار خواهد داشت.

دین و اگزیستان، هر دو می گویند خودت باشد. اما مساله این است که اگزیستان ها بر اساس مبنای اومانیستی، محدوده آزادی انسان را آنقدر گشاد تصور می کنند که برای او هیچ قالب و فطرت و اثر پذیری از محیط و وراثت را نمی پذیرند و با این پیش فرض می گویند خودت باش. نام این نوع آزادی، «آزادی از» است. یعنی فقط مهم است که از هر چیزی آزاد و رها شوی، اما اینکه با چه هدفی و به کدام سمت می روی مهم نیست. محصول این آزادی می شود سلبریتی هایی مثل مایکل جکسون و ستاره های هالیوودی. شنیدم یکیشان تعدادی از دنده هایش را برداشته تا دهانش به آلتش برسد! ثمره این نوع فکر می شود آزادی همجنس بازی! گینس این مکتب می شود رقابت در امور احمقانه و حیوانی و صرفا برای رسیدن به شهرت و لذت مادی بیشتر، نه رقابت در امور معقول و خیر و فطری انسانی و رقابت در انسانیت و اخلاق و کمک به همنوع و ... .

گینس، رقابت احمقانه

اما در مقابل این، «آزادی برای» است. این مکتب از ابتدا هدف از آزادی را مشخص می کند و بر اساس آن، موارد «آزادی از» را تعیین می نماید. ابتدا باید دید می خواهیم به کجا برسیم تا براساس آن، ببینیم از چه اموری می توانیم رها باشیم. در اینجا آزادی، هدف نهایی نیست؛ بلکه هدف متوسط است و هدف نهایی را هرچه تعریف کنیم، محصولش بر همان اساس شکل خواهد گرفت. محصول این نوع برای خود بودن، ابوذر و سلمان دیروز و زین الدین ها و باکری ها و همت ها و حججی های امروز اند. فقط بر اساس این مکتب است که ایثار معنا میابد. (کاش مسئولین جمهوری اسلامی هم راه آنها را رفته بودند تا انقلاب را از دست نمی دادیم. اما حیف! وقتی نماینده مجلس ما با موگرینی خویش انداز می گیرد تا خود را مطرح کند و شهرتی یابد به نظر شما کدام مکتب را انتخاب کرده است؟! ثمره اش هم می شود اینکه با وجود سختی های فراوان مردم در این اوضاع اقتصادی، مسئولی با افتخار می گوید 19 میلیون حقیوق می گیرد و مجلسی از خود بیگانه شده موگرینی پرست هم این را قانونی می داند! بگذریم.)

بنابر این، ما هم «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را شعار بزها می دانیم و در مقابلش می گوییم «خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو» اما رسوای جماعت عامه توده ای شو که گله وار زندگی می کند و بره وار می چرد! نه رسوای خدایی که تو را انسان آفرید و تو را نعمت انسانیت عطا کرد تا خلیفه او در زمین باشی.

پس گذشت که از طرفی انسان دوست دارد دیده شود و از طرف دیگر اگر اینرا ملاک زندگی اش قرار دهد دچار از خود بیگانگی می شود و برای حل این مشکل، گفتیم که خودت باش اما خود واقعی و انسانی و نه حیوانی که بر اساس اومانیست و آزادی نامحدود اگزیستان ها بنا می شد.

اما هنوز یک مشکل وجود دارد و آن اینکه اگر برای خودم باشم، پس آن احساسی که دوست دارم دیده شوم چه می شود؟!

پاسخ این است که اگرچه آن برای خود بودن اگر واقعا درونی شود و محقق شود و در انسان تحول ایجاد کند آنقدر لذت بخش است که این لذت دیده شدن توسط دیگران را کمرنگ می کند اما برای اینکه هم خودت باشی و هم از دیده شدن لذت ببری جمعش به اخلاص است. یعنی انسان کاری می کند که نزد دیگری محبوب باشد؛ اما آن دیگری کسی جز خداوند نباشد. بر این اساس انسان از طرفی برای نگاه دیگران و حرف دیگران ذره ای ارزش قائل نیست و از طرف دیگر این، موجب خود خواهی و تکبر و ... نمی شود. چون برای کسی ارزش قائل است که می گوید به دیگران محبت داشته باش به کمک و یاری آنها بشتاب، خود را بر دیگران برتر ندان، حواست به دل دیگران باشد و نگو دارندگی و برازندگی و با دارایی ات پز بده! این، تنها راه حفظ کرامت انسانی است و غیر از این، شعار است. به عبارت دیگر اگر به شخص دیگران نگاه کند کاری به آنها ندارد و برای خودش زندگی می کند نه آنها، اما وقتی از این جهت به دیگران می نگرد که بنده معشوق اند و مخلوق خالق، و حضرت عشق جل جلاله امر به محبت به آنها و تکریمشان نموده، وظایفی را نسبت به آنها بر عهده خود می بیند.

از جمله اثرات اخلاص احساس استغناء از غیر خداوند است. استغناء از نگاه مردم، از اینکه مردم چه می گویند، از نگاه به دست مردم و انتظار کمک از آنها، از بیان مشکلات به مردم و گدایی کردن ترحم و از ... . هر کدام از اینها نیز خود تاثیرات مثبتی در زندگی دارند. مثلا چشم به کمک دیگران نداشتن، انسان را به کار وادار می کند. اثر دیگر اخلاص این است که اگر کمکی به دیگران کردیم، اگر این کمک فقط برای خدا باشد، منتظر تشکر او نیستیم و اگر او تشکر نکرد یا حتی ناشکری کرد، ناراحت نمی شویم. چون برای خدا وظیفه خود را انجام داده ایم. همچنین وقتی کمکی به کسی می کنیم چون وظیفه خود می دانیم و با خدا معامله کرده ایم و نه با شخص، بر سر کسی منت نداریم. این در کار خیری است که وظیفه واجب ما نبوده است. اما نمونه این اثرگذاری اخلاص در مورد وظیفه واجبی که بر عهده ما بوده مانند پرداخت نفقه واجب النفقه مثلا به فرزندان. حتما شما هم  بارها دیده اید که مثلا پدری می گوید من برای شما جان کندم و حالا شما ... . اخلاص باعث می شود نگاه به پرداخت مخارج اینگونه نباشد و منتی بر سر کسی نباشد و اینطور شاید پاسخ بهتری هم دریافت شود.

خلاصه اینکه اگرچه اگزیستان ها آزادی بسیار وسیعی را مطرح می کنند که برای بعد احساسی و شهوانی انسان جذابیت دارد، در مقابل، آزادگی و کرامت انسانی مطرح می شود که برای انسانیت انسان جذاب است.

باید مراقب  باشیم  از چاله  بیرون نیامده، به چاه نیافتیم؛ مثل برجام!! چرا که احساس می شود این روند، انحراف اومانیستی پس از انحراف شهرت زدگی، خودباختگی و سلبریتیایی است! یعنی یک آزادی بی قید و بند که خود حیوانی را برتر از هر چیز می داند و هدفش فقط لذت مادی است و همه قید و بند ها را کنار می گذارد و همه دارایی حقیقی انسان که انسانیت اوست را به باد فنا می دهد. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون‏»(حشر/19) مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خود فراموشی کرد، اینان همان فاسقان اند.

حقیقت یاد خدا

 


[ یکشنبه 97/10/30 ] [ 10:52 صبح ] [ محمدحسین بلاغی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 340168





Powered by WebGozar