سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت عشق جل جلاله
 

انسان دارای روحی است که از آن به «من» تعبیر می کنند و با اینکه هرده سال سلولهای بدن عوض می شود آن «من»، باقی است و تغییر نمی کند.

از دیگر سو، خداوند متعال در قرآن می فرماید: « اى انسان، حقّاً که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد»(انشقاق/6) یعنی انسان، چه مومن و چه کافر به سوی حضرت حق در حرکت است و تفاوت مومن و کافر در نوع ملاقاتی است که رخ می دهد؛ چرا که مومن با جنبه رحمت حق و کافر با جنبه شدیدالعقاب بودن حق ملاقات می کند. بنابر این،‌ انسانی که از حقیقت آن، به «من» تعبیر شد، در حرکت است.

نکته بعد، معنای حرکت و زمان است. زمانی که ما از آن به روز و شب تعبیر می کنیم و ساعت را قرار داده ایم،‌ بر اساس حرکت کره زمین به دور خود می باشد که آنرا به 24 ساعت تقیسم نموده ایم و همه حرکت ها را با آن می سنجیم. باید توجه داشت که در واقع، هر حرکتی، زمان خود را دارد. یعنی حرکت مورچه، موشک، فیل و... هریک زمان خود را دارند و حرکت زمین نیز زمان خود را. ما در این اعتبار، زمان همه حرکت ها را با زمان حرکت زمین سنجیده ایم و آنرا معیار زمان همه حرکت ها قرار داده ایم. در حالی که اگر حرکت خاص هر موجود که واقعی است را در نظر بگیریم، مثلا موجودی که 80 سال (براساس حرکت زمین) عمر می کند اما نصف آنرا خواب است یا مثلا حرکتی آهسته دارد را نمی توان گفت بیش از موجودی که 40 سال عمر کرده اما حرکتی سریع و فعالیت زیادی داشته زندگی کرده است. یعنی این دو از نظر زمان به یک میزان زندگی کرده اند و یا حتی ممکن است بگوییم آنکه 40 سال عمر کرده بیش از آنکه 80 سال عمر کرده زندگی کرده باشد! چون آنکه حرکت بیشتری داشته زمان بیشتری زندگی کرده است. به این نکته توجه کنید که وقتی خواب هستیم لذت نمی بریم. بلکه وقتی بیدار می شویم و می بینیم هنوز وقت است و دوباره می خوابیم، ‌لذت دارد. خلاصه اینکه خواب که از اثرات گرفتاری روح در بدن ضعیف است را نباید جزء زندگی انسان که اصلش به روح است محسوب نمود.

نکته دیگر اینکه مقایسه دو حیوان 80 و 40 ساله، در مورد همه حرکت ها صادق است از جمله در مورد تک تک انسان ها و به عبارت دیگر، هرچه فعالیت بیشتری داشته باشیم، زمان بیشتری زندگی کرده ایم.

آخرین مقدمه ای که برای بحث ذکر می کنیم، این است که تغییرات و تحولاتی که برای روح انسان پدید آمده است در آن خواهد ماند و از این جهت است که در قیامت همه اعمال نزد انسان حاضر است.

با توجه به این مقدمات، آیا مسافرت، همین حرکت مثلا از قم به شیراز است؟

با توجه به اینکه اصل در انسان روح است، شاید بتوان گفت سفر، در حقیقت، حرکتی است که برای این روح رخ می دهد و آن حرکت از قم به شیراز، صرفا ابزار و مقدمه ای برای این سفر است نه اینکه خود سفر باشد؛ اگرچه حرکت است. در واقع می توان گفت اصل سفر، حرکتی است که در درون ما با  قصدی که نموده ایم آغاز می شود اگرچه هنوز حرکت از قم به شیراز را آغاز نکرده ایم. بنابر این، از زمانی که ما تصمیم می گیریم که مثلا هفته آینده به سمت شیراز حرکت کنیم، مسافرت ما آغاز شده، چرا که تحول روحی در ما ایجاد شده است و با توجه به مقدمه آخر، آنچه به ما مربوط می شود و می ماند، حرکتی است که در روح رخ داده است. بر این اساس، جمع کردن وسایل برای حرکت تا خود حرکت و رسیدن به مقصد و بازگشت، همه جزء مسافرت است و در واقع مقدماتی برای تحول درونی. پس اینکه مسافرت را صرفا از زمان رسیدن به مقصد بدانیم و جان خود و دیگران را برای رسیدن هرچه سریعتر به شروع مسافرت به خطر اندازیم، ناشی از نگاهی سطحی به مقوله سفر است.

در این تحول درونی که با این مقدمات صورت می گیرد، اگر به سمت کمال انسانی حرکت کرده باشیم و به معرفتمان به حقایق عالم و ارتقاء کمالات اخلاقی افزوه باشیم، حرکتی رو به جلو داشته ایم و اگر مقدمات به گونه ای بوده که در این امور، نقصان ایجاد شده، حرکتی رو به عقب داشته ایم که اگر بی حرکت مانده بودیم، قطعا به از این بود!

 

نکته آخر اینکه بحثی که در مورد سفر گذشت، در مورد همه حرکت های انسان و همه اعمال او صادق است. یعنی هر عملی در روح وی تاثیر دارد، خود سفری محسوب می شود که باید دقت کرد که حرکتی رو به کمال انسانی است یا عقبگردی نابخردانه. خداوندن عاقبت امورمان را ختم به خیر گرداند.


[ سه شنبه 94/2/8 ] [ 5:1 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 334616





Powered by WebGozar