سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت عشق جل جلاله
 

عربى بیابانى و وحشى وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زرى بگیرد. هنگامى وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطائى خواست. رسول اکرم چیزى به او داد، ولى او قانع نشد و آن را کم شمرد، بعلاوه سخن درشت و ناهموارى بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزى نمانده بود که آزارى به او برسانند، ولى رسول خدا مانع شد.

رسول اکرم بعداً اعرابى را با خود به خانه برد و مقدارى دیگر به او کمک کرد.

ضمنا اعرابى از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکامى که تاکنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته‏اى در آنجا جمع نشده.

اعرابى اظهار رضایت کرد و کلمه‏اى تشکرآمیز بر زبان راند. در این وقت رسول اکرم به او فرمود: «تو دیروز سخن درشت و ناهموارى بر زبان راندى که موجب خشم اصحاب و یاران من شد. من مى‏ترسم از ناحیه آنها به تو گزندى برسد. ولى اکنون در حضور من این جمله تشکرآمیز را گفتى. آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویى تا خشم و ناراحتى که آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟» اعرابى گفت: «مانعى ندارد.»

روز دیگر اعرابى به مسجد آمد، درحالى که همه جمع بودند. رسول اکرم رو به جمعیت کرد و فرمود: «این مرد اظهار مى‏دارد که از ما راضى شده، آیا چنین است؟» اعرابى گفت: «چنین است» و همان جمله تشکرآمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند.

در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد و فرمود: «مثل من و این گونه افراد، مثل همان مردى است که شترش رمیده بود و فرار مى‏کرد، مردم به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم کرد و فرارى‏تر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش مى‏کنم کسى به شتر من کارى نداشته باشد، من خودم بهتر مى‏دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم.

«همینکه مردم را از تعقیب باز داشت، رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد. بدون آنکه نعره‏اى بزند و فریادى بکشد و بدود، تدریجا درحالى که علف را نشان مى‏داد جلو آمد. بعد با کمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد.

«اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابى بدبخت به دست شما کشته شده بود- و در چه حال بدى کشته شده بود، در حال کفر و بت پرستى- ولى مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمى و ملایمت او را رام کردم.»

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏18    209     اعرابى و رسول اکرم ..... ص : 209

 

 


[ چهارشنبه 92/11/9 ] [ 12:3 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 334599





Powered by WebGozar