|
حضرت عشق جل جلاله 
|
موهاش شدیدا فرفری بود جوانی حدودا 17 ساله با رنگ پوست سفید شلوار لی پیراهنش به اندازه ای بود که وقتی خم میشد تا نصف کمرش معلوم بود! توصف نماز جماعت نشسته بود نماز صبح حرم حضررت معصومه س از بس خوابش میومد همونجور که نشسته بود دائم خودش رو حرکت میدادتا خوابش نبره "اگرچه چرت زد و نزدیک بود بیافته رو بغل دستیش خلاصه تا اذان گفتن و پیره مردها صلواتاشون رو چاق کردن و آیه الله صلواتی اومدش و دوباره اذان نماز گفتن و نماز خوندن "حالش جا اومد !! بلند شد بره گیج میزد! وقتی رفت" اومد تو ذهنم که کاشکی بهش گفته بودم دعا ندبه هم وایسه!! یادبگیریم از امثال این جوونا که کم هم نیستن فقط نباید به پیراهن کوتاه وشلوار لی نگاه کرد چیزی که تودل این جوونه و اون رو تا آخر نماز نگه داشت رو هم باید دید خدا امثال اینها رو به ملائکه اش نشون میده و بهشون مباهات میکنه [ جمعه 91/4/23 ] [ 12:36 عصر ] [ محمدحسین بلاغی ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ  |
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |
